سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هفته پیش چهارشنبه بود که یکی از دندون های زینب بالاخره با زور و زحمت زیاد سر از لثه بیرون آورد. البته بغل دستش هنوز یک لثه ورم کرده هست که دارد تلاش میکند برای سر باز کردن. بعد از واکسن شش ماهگی که همراه بود با استفراغ های شدید و البته بی حالی و درد و تب های همیشگی واکسن، هفته دندان در آوردن هم برای خودش هفته پر از نق نقی بود. حالا من برای دندونهای زینب شعر ویروس خنده خندوانه رو میخوانم و هی میگویم:حرصش نده! لفتش نده :)

حالا یکی از مشکلات من بیدار شدن های زیاد زینبه از وقتی می خوابه تا صبح، که پدر دربیار هست واقعا! مخصوصا اینکه یکی دوبار اولش معمولا با جیغ و گریه های فجیعی هست که باعث میشود فکر کنم چیزی بچه را گزیده! هرشب این اتفاق می افتد و هرشب من همین فکر را می کنم از بس یهویی گریه می کند.

هفته پیش بود که یک هدیه عالی گرفتم. مجسمه Our gift کار willowtree سوغاتی دوتا داداشها و زن داداشم که رفته بودند مسافرت و من نرفته بودم باهاشون. واقعا غافلگیرکننده بود.


نوشته شده در  سه شنبه 93/5/28ساعت  1:3 عصر  توسط سوده 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرحله جدیدی از زندگی زینب
روضه های امسالمان
بقچه لباسهای گرم
بازی بازی
[عناوین آرشیوشده]