اعتراف میکنم که به عنوان یک مادر ذوق مرگ شدم وقتی زینب فواره های توی میدان را با انگشت نشان داد و گفت: آبَه!
نمیتونم این کلمه را اولین کلمه رسمی او به حساب بیاورم چون قبل ترها حتی ماما و بابا هم گفته و بعد به دلایل نامعلومی شاید تنبلی دیگر ترجیح داد که برای همه کسانی که دوست دارد و میشناسد از کلمه دَدِه استفاده کند. و بعد هم که کلمه بده را با لحن خودش اِده فراوان استفاده کرده و میکند.
اما آنروز شاید آن اشاره کردن و نام بردن خیلی جذاب بود که هنوز شیرینی اش زیر دندانم هست.
قبلا که مادر نبودم حس مادران را نمیفهمیدم که چرا برای هر کار و حرف جدید بچه ذوق میکنند اما حالا فهمیده ام که علت این ذوق و خوشحالی تلاشی که است آن مادر انجام داده و پشت هر حرکت بچه اش تشویق های مادر نهفته است.
به عنوان یک مادر از خود مچکر روزم مبارک